در دنیایی متفاوت که قلب‌ها از اشیاء ساخته شده‌اند و سرکوب احساسات نوعی مراقبت از خود محسوب می‌شود، زنی تنها، قلب خود را به خاطر مردی که دوستش دارد بیرون می‌کشد، اما متوجه می‌شود که او با قلبش فرار کرده است و ...

در پی مرگ پدرش ، یک نویسنده بیست و چند ساله می بیند که رویای او برای مهاجرت به پاریس به خطر می افتد وقتی مجبور می شود از خواهر وحشی غیرقابل پیش بینی و بیمار روانی خود به طور موقت مراقبت کند و ....

وقتی سامانتا برای جشن گرفتن بازنشستگی پدرش از شغل مربیگری به زادگاهش برمی گردد با دوستی قدیمی روبرو می شود ، آیا عشق آنها ممکن است دوباره تکرار شود و ....

"ویولا" برادر دوقلویی به اسم "سباستین" دارد که بدون اطلاع خانواده عازم لندن شده است. "ویولا" در مدرسه ستاره تیم فوتبال دختران است او پس از تعطیل شدن تیم فوتبال دختران به سبب شباهت فراوانی که به برادرش دارد تصمیم می گیرد خود را به جای برادرش جا زده و وارد مدرسه او شود و ...

یک خانوم جوان که متولد اوایل قرن ۲۰ ام می باشد، به وسیله‌ی یک حادثه عمرش پایان ناپذیر می شود. پس از سال‌ها زندگی مجردی، حال او با مردی آشنا شده که ممکن است ارزش از دست دادن جاودانگی اش را داشته باشد…

رامونا و بیزس نام دو خواهر خانواده “كواِمبی” است. رامونا (جویی كینگ) دختر كوچكتر خانواده است و از اینكه به او كم توجهی می شود ناراحت است ولی سعی دارد تا خودی نشان دهد ، او كه بچه ای باهوش و ماجراجو است تلاش می كند تا با همكاری خواهرش ، “بیزس” (سلینا گومز) از ازدست دادن خانه اشان جلوگیری كند زیرا پدر خانواده شغل اش را از دست داده و در صورت عدم پرداخت اقساط خانه به بانك خانه اشان به تصرف بانك می افتد و مادرشان نیز مجبور است با وجود این شرایط سخت كار كند ...

مردی مبارزه ای در قفس انجام می دهد برای نجات دخترش و اینجاست که حس محبت پدرانه و دوستی با فرزند به او دست می دهد...

«سن بوسول» برای گریختن از حکم زندان، به توکیو می رود تا با پدر ارتشی‌اش زندگی کند و در آنجا وارد دنیای زیرزمینی مسابقات «دریفت» می شود.

یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.